جشن تولد دو سالگی - قسمت اول
از اونجایی که تولد شما به جمعه می افتاد و باید شنبه خسته میرفتیم سرکار، مامان و بابا تصمیم گرفتن تولد گل پسر رو با چند رو تاخیر و در روز پنجشنبه 6 تیر برگزار کنند. سه شنبه هفته قبل از این تاریخ مهمانها رو برای ساعت 7 روز پنجشنبه دعوت کردیم البته اول خونه خودمون و بعد با اصرار غزل و خاله و تاکید عمو احمد خونه خاله را جایگزین کردیم. دو هفته به تولدت بابایی بردمون خرید و به اتفاق خاله سارا و غزل و مامانی پارچه و مدل لباسم رو انتخاب کردم. سورناجونم مامان ساناز همیشه خدارو شاکره که خانواده به این خوبی داره هروقت کار دارم بابایی میادکمکم، خاله که همه زندگیشو برای ما گذاشته مامانی مریمم که با وجود شاغل بودن و یک روز مراقبت از مامانی بزرگه د...